دوتا مروارید قشنگ
پسرم یه مدت بود که همش نق نق میکردی با دهنت صدا در میاوردی تففففففف بوووووممم بوووو ششوووووو از این صدا ها خلاصه یه روز رفتیم زنجان خونه خاله الهام اونجا شب یهو زدی زیر گریه خاله الهام کلی نازت کرد بهت اب داد کلی قربون صدقت رفت تا خوابیدی برگشتنی هم توی راه کلا بغلم بودی به نظرم می اومد که ناراحتی از یه چیزی .... چند روز بعد تو بیست و دوم بهمن درست تو پنج ماه و یازده روزگی دوتا دندون در اوردی واییییی مامانم چهقدر مامانت شکه شد واسه اولین بار خودم دندوناتو دیدم چقدر نازن این مرواریدای قشنگ وای چه حس قشنگیه ادم مادر بودن رو هرروز به یه شکل جدید تجربه میکنه چقدر این دندونارو دوست دارم مامانننننننیییییی نازم ...
نویسنده :
sanaz ghazilo
18:35