، تا این لحظه: 11 سال و 8 ماه و 10 روز سن داره

نی نی خوشگل مامانی

ماشین سواری

بعداز چند وقت باهم سوار ماشین شدیم دوتاییییییییی عزیزم واست تو ماشین اهنگ میذارم خداکنه که توام خوشت بیاد اخه مامان رانندگی رو خیلی دوست داره خداکنه که زود بزرگ شی تو منو ببریییییی بگردونی میدونی اخه من خیلی تنهام تنهای تنها . ما دوتا میتونیم دوستای خوبی واسه هم باشیمممممممممممممم  ...
2 ارديبهشت 1391

مامای مهربون

سلام نازنین من ،اخه چقدر مامانو اذیت میکنی هی مامان تحوع داره راستی الان رفتی تو هفته نوزده خیلی دوست دارم زود بگذره ببینمت . روز پنج شنبه رفتیم پیش یه مامای مهربون تو اتاق باباروهم راه داد،اونم واسه اولین بار صدای قلبتو شنید قیافش خیلی دیدنی بود اون لحضه لوپش گل انداخت ضربان قلبت 143تا تو دقیقه بود بابا گفت من که این همه ورزش میکنم قلبم اینجوری نمیزنه اونوقت ماماهه خندید خیلی خوشال شدمممممممم که داری بزرگ میشی  ...
2 ارديبهشت 1391

هفته 18

امروز رفتی توهفته 18 خیلی خوشحالم که داری زود زود بزرگ میشی اخه مامان عجله داره . صبح زود بیدار شدی مامانو فرستادی دستشوییییی شیطون اینقرد منو اذیت نکن ،من گناه دارم . قرار بود برم سونو گرافی ولی میترسم واست ضرر داشته باشه هی  تند تند برم   ولی دل تو دلم نیست میخوام ببینمت دلم واست تنگ میشه  می خوام بدونم چه شکلی شدی شبیه کی هستی ........ از من عجول تر بابا سعید که هر روز یه اسم واست میزاره مثلا تو   دیروز شهداد بودی  امروز سپندی فردا نمیدونمممممم ...
23 فروردين 1391

عزیزم وبلاگت مبارک

سلام پسر نازم منو ببخش که یکم دیر شد اخه تو یکم عجله کردی حتی نگذاشتی من امتحانامو بدم  ولی باشه بازم خوش اومدی من خیلی تنها بودم، تو تنهاییی هامو پر کردی میگن پسر همیشه پشت مامانش میشه چقدر خوبه که منو تو باهم هستیم حس خوبی دارم از این به بعد همه اتفاقایی که برامون میافته واست می نویسم که بعدها خودت بخونی  . ...
22 فروردين 1391