عاشورای امسال تو زنجان
عزیزم تصمیم گرفتیم با بابا سعید امسال عاشورا رو توی زنجان باشیم
من و مامانیو زن دایی نادیا روز سه شنبه راه افتادیم به سمت زنجان و
عصر تو زنجان بودیم خونه خاله الیییییی وای که چقدر خوش گذشت
تینا و شما چقدر از دیدن هم خوشحال بودید هر کاری که تو میکردی
تینا هم میکرد و همین طور هر کاری کهه تینا میکرد شما تکرار میکردی
موقع نماز با همه نماز میخوندی و میگفتی الاههههه ادبر روز عاشورا
برات لباس سبز پوشوندم و شما به همراه بابا رفتی دسته و کلی تو
دسته واسه نووحه خون رقصیدی خوب مامانی چیکار کنی تاحالا که
این چیزارو ندیده بودی فکر میکردی باید نانای کنی من قربون دستای
کوچولوت برم
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی